ناکامانه. ناکام. (فرهنگ فارسی معین). ناچار برخلاف میل: بناکام باید بدشمن سپرد همه رنج ما باد باید شمرد. فردوسی. بلا دید روزی به محنت گذاشت بناکام بردش بجانی که داشت. سعدی (بوستان)
ناکامانه. ناکام. (فرهنگ فارسی معین). ناچار برخلاف میل: بناکام باید بدشمن سپرد همه رنج ما باد باید شمرد. فردوسی. بلا دید روزی به محنت گذاشت بناکام بردش بجانی که داشت. سعدی (بوستان)